بدون عنوان
سلام همه ی زندگی مامان ببخش که چند وقته که نیومدم و از شیرین کاریات و شیرین زبونیات برات ننوشتم آخه درگیر این آنفولانزای وحشتناک بودیم و همه مون دچارش شدیم و الهی بمیرم که تو ٣ شب تب کردی وهیچی نمیخوردی به طوری که هر وقت نگات میکردم گریم میگرفت که اینقد لاغر شده بودی دی تولد مامان جون و بودو ماهم با عمه زری و خاله مریم وخاله ریحانه قرار گذاشتیم که مامان جون سوپرایز کنیم و بدون اینکه خودش خبر داشته باشه براش تولد بگیریم ولی تو اونروز تب کردی و تبتم خیلی بالا بود اونقدی که حتی از توی بقل من پایین نمیومدی.تویی که عشق تولدو کیک و فوت کردن شمعی ایشالله هیچ وقت مریض نشی عزیزم چون مامان نمیتونه طافت بیاره که د...
نویسنده :
الهام
2:57